بعد از عبور تو
حالم در واژه ها نمى گنجد
شعرم از اینکه جا بزنم جا نمى خورد
باید از این سطر پیاده شوم
من عابر کوچه دیگرى هستم
مثل دوستت دارم هایى که نمى شود گفت
یا کافه هایى که نمى شود رفت
بعد از عبور تو دلم براى خودم تنگ مـــــى شود
براى هر چــه از تو ندارم
براى منى که پیش تو جا ماند
لکنت شعرم را ببخش
شاعر تَر بودم اگر عشق
براى تو مفهوم دیگرى هم داشت
بعد از عبور تو
حالم در واژه ها نمى گنجد
شعرم از اینکه جا بزنم جا نمى خورد
باید از این سطر پیاده شوم
من عابر کوچه دیگرى هستم
مثل دوستت دارم هایى که نمى شود گفت
یا کافه هایى که نمى شود رفت
بعد از عبور تو دلم براى خودم تنگ مـــــى شود
براى هر چــه از تو ندارم
براى منى که پیش تو جا ماند
لکنت شعرم را ببخش
شاعر تَر بودم اگر عشق
براى تو مفهوم دیگرى هم داشت