❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

رادیو عاشقی
فصلم که شد کوچ میکنم به تو...

آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عاشقانه» ثبت شده است

دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد
من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم
که سرم فتاده برخاک و تنم خبر ندارد
همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد
ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان
همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد
به هوای باغ مرغان همه بالها گشاده
به شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد
بکش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشق
بجز این که مهر ورزد گنهی دگر ندارد
می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن
که شراب ناامیدی غم درد سر ندارد
 
وحشی بافقی
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۸ ، ۰۲:۲۳
رادیو عاشقی

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم 

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم 

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ، 

شدم آن عاشق دیوانه که بودم  


در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید 

باغ صد خاطره خندید


عطر صد خاطره پیچید


یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم 

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت 

من همه محو تماشای نگاهت 


آسمان صاف و شب آرام 

بخت خندان و زمان رام 

خوشه ی ماه فرو ریخته در آب 

شاخه ها دست برآورده به مهتاب 

شب و صحرا و گل و سنگ 

همه دل داده به آواز شباهنگ 

 

یادم آید تو به من گفتی  :

از این عشق حذر کن 

لحظه ای چند بر این آب نظر کن 

آب ، آئینه ی عشق گذران است 

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است 

باش فردا ،‌ که دلت با دگران است !

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن !

 

با تو گفتم  :‌

حذر از عشق؟

ندانم 

سفر از پیش تو؟‌ 

هرگز نتوانم !

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد 

چون کبوتر لب بام تو نشستم ،

تو به من سنگ زدی

من نه رمیدم ، نه گسستم

باز گفتم که:  تو صیادی و من آهوی دشتم 

تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم 

سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم...!


اشکی از شاخه فرو ریخت 

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!

اشک در چشم تو لرزید 

ماه بر عشق تو خندید ،

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم 

پای در دامن اندوه کشیدم 

نگسستم ، نرمیدم 

 

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شب های دگر هم 

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!


فریدون مشــــــیری

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۳۷
رادیو عاشقی

نیستی کم! نه از آیینه نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه؟!
به تمنای تو دریا شده ام! گر چه یکی است
سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه
گفتم این غم به خداوند بگویم، دیدم
که خداوند جدا کرده زمین را از ماه
صحبتی نیست! اگر هم گِله ای هست از اوست
می توانیم برنجیم مگر ما از ماه!
.
#فاضل_نظری - گریه های امپراتور

۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۴:۲۴
رادیو عاشقی

من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
مهدی اخوان ثالث

۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۱۳:۰۴
رادیو عاشقی

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد 
آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست
فاضل_نظری 

۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۵ ، ۲۱:۲۷
رادیو عاشقی

ماه خنـدیـد به کـوتاهـی شور و شعفم
دست بردم به تمنا و نیامد به کفم
کشش ساحل اگرهست،چرا کوشش موج
جذبه ی دیدن تو می کشد از هرطرفم
راه تردیدمسیر گذر عاشق نیست
چـه کنم با چـه کنـم های دل بی هدفم؟
پدرانم همه سرگشته ی حیرت بودند
من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم
زخم بیهوده مزن،سینه ام از قلب تهی است
بهترآن است که سربسته بماند صدفم
فاضل_نظری

۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۱:۰۵
رادیو عاشقی

نه سراغی نه سلامی خبری میخواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافیست
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم
بعد عمری که قفس وا شد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم
سر به راهم تو مرا سر به هوا میخواهی
پس نه راهی نه هوایی نه سری می خواهم
چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دل در دام تو افتاده تری می خواهم
در زمین ریشه گرفتم که سر افراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
مهدى فرجى


۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۶
رادیو عاشقی

چشم وا کردم و دیدم خبر از رویا نیست
هیچ کس این همه اندازه ی من تنها نیست
بی تو این خانه چه سلول بزرگی شده است
که دگر روشنی از پنجره اش پیدا نیست
مرگ؛ آن قسمت دوری که به ما نزدیک است
عشق؛ این فرصت نزدیک که دور از ما نیست
چشم در چشم من انداخته ای می دانی
چهره ای مثل تو در آینه ها زیبا نیست
هیچ دیوانه ای آن قدر که من هستم نیست
چون که اینگونه شبیه تو کسی شیدا نیست
مردم سر به هوا را چه به روشن بینی!؟
ماه را روی زمین دیده ام آن بالا نیست
.مهدى فرجى

۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۲:۵۵
رادیو عاشقی

من نمی دانم 
که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است
کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران باشد
چتر ها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جست

۴ موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۴:۴۷
رادیو عاشقی

چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی ‪
‬
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
‪
‬رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
‪
‬از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
‪
‬دست مرا که ساقه سبز نوازش است
‪
‬با برگ های مرده همآغوش می کنی
‪
‬گمراه تر ز روح شرابی و دیده را‪
‬
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی
‪
‬ای ماهی طلائی مرداب خون من‪
‬
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی
‪
‬تو دره بنفش غروبی که روز را‪
‬
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
‪
‬در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت‪
‬
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟
 
"فروغ فرخزاد"
۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۰۹:۵۰
رادیو عاشقی