❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

رادیو عاشقی
فصلم که شد کوچ میکنم به تو...

آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن هاى خاص» ثبت شده است

اون ها خطرناکن!

ولی ما اون ها رو به دیوار خونمون آویزون می کنیم

به دستمون می بندیم

حتی تو ایستگاه های قطار می ذاریم

شنیدم که میگن تو آینده روبات ها انقدر قدرتمند میشن که می تونن آدم ها رو از بین ببرن !!

اما انگار همه فراموش کردن که چند صد سال پیش چیزی اختراع شد که هر لحظه داره جون مردم رو میگیره

ساعت ها !!

ساعت های جنایتکار

ساعت های لجباز

عقربه هاشون بی ملاحظه میچرخن

با اون صدای همیشگی، تیک تاک، بنگ بنگ!

وقتی که می خوای ساعت ها زود بگذرن، جون به لبت می کنن و دیر می گذرن !!

اما وقتی که می خوای دیر بگذرن، با تموم سرعت میگذرن !!

ساعت من دیگه تیک تاک نمی کنه

چون یه روز که ساعت هفت منتظر کسی بودم و اون دیر کرد

خیلی ترسیدم که یه وقت نیاد، واسه همین باطری ساعتم رو در آوردم...

حالا دیگه ساعتم همیشه هفت رو نشون میده !

درسته که دیگه عقربه های ساعتم نمی چرخن

اما صدایی رو از لا به لای رگ هام و از ضربان قلبم می شنوم که میگه

تیک تاک ... بنگ بنگ ... تیک تاک ... بنگ بنگ ...

.

روزبه معین



۳ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۷:۵۸
رادیو عاشقی

میگن وقتی یکی دوسِت داره همه چاله چوله های تو رو بلده..
میدونه واسه چی ناراحتی
یا وقتی خوشحال میشی چشمات چه شکلیه..
میدونه چه جوری بخندوندت
یا چه جوری اشکاتو پاک کنه...
بهونه ها تو میشناسه...
اینکه یکی چاله چوله هایِ قلبتو پر کنه عالیه..
اما وای به حال وقتی که به هر دلیلی دیگه دوست نداشته باشه..!
میشه مثه تیر خلاص
درست وسطه قلبت..
چون اون بیشتر از هرکسی میدونه 
تو از چی میترسی
چیو دوست نداری
چی حالتو بد میکنه...
و...
مردن تو از جایی شروع میشه که واسه خوب بودنت تلاش که نمیکنه هیچ،
به چاله های قلبتم لگدهای محکم تر میزنه..
اینکه یکی شمارو بلد باشه هم عاشقانه اس هم ترسناک...
مواظب باشید که غافلگیر نشید!


۹ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۲۳:۲۸
رادیو عاشقی

بیشتر ماکارانى میخوریم با ماست
دماغش ماستى میشه
اوووف همین نگاهش اسکار داره😚
بیشتر ریسک مـــــى کنم!!
بیشتر شیطونى میکنم، وقتى خوابه لباشو رژى میکنم
عین دخترا میشه😬
مـــــى خندیم و عکس دو نفره و تک نفره و هیچ نفره میگیریم💏
بیشتر بستنى خواهم خورد، بیشتر هم قیفى
دونفره....🍦🍦
بیشتر یواشکى از پشت بغلش خواهم کرد وقتى حواسش نیست😅
بیشتر پاهایش را در حوض خواهم شست
بیشتر موهاش رو نوازش میکنم
بیشتر مثل بچه گربه خودشو لوس میکنه😽
بیشتر دریا مـــــى رویم روى آب میخوابیم🏝
شیر میخورد از دور دهانش مـــــى ریزد...قشنگ نیست؟؟
کمتر دستمال دم دستش مـــــى گذارم😆
بیشتر سر چراغ قرمز پشت ترافیک از ماشین پیاده مـــــى شوم ، و رو به همه داد میزنم من الاغ این قاتل روانى رو دوست دارم🙈
بیشتر موقع پلک زدن ترکیب مژه ها قند در دلم آب خواهد کرد😍
بیشتر غذایش را در وان سرو مـــــى کنم
بیشتر وقتى خوابه نقاشیش مـــــى کنم👻
بیشتر جوراب هاى لنگه به لنگه پاش میکنم، و بیشتر پابرهنه به خیابون مـــــى زنیم😀
بیشتر از بوى نم هنگام باران لذت خواهیم برد ، بدون چتر☔️
بیشتر از دور نگاهش خواهم کرد موقع رفتن، آمدن...😵
بیشتر در شرایط سخت، عجیب در ملا عام خواهم بوسیدش...💋
بیشتر تنش را خودکارى میکنم✍🏻
بیشتر آدامس در موهایش خواهم چسباند...🤓
بیشتر روى ساق پایش شعر مـــــى نویسم...😜
بیشتر آب به هم مـــــى پاشیم جیغ مـــــى زنیم....🤗
احمق مـــــى شویم، بیشتر مـــــى رویم کمتر مـــــى آییم
بیشتر لب خون مرده خواهد شد😘💋
جاى دندون و ناخن بیشتر خواهد ماند...😝
برعکس مـــــى خوابیم😴
بیدار نمى شویم
بیشتر هرهر مـــــى خندیم، به هر کس یا هر چیز که جدى تَر است😛
بیشتر پاهایمان گلى میشود🙃
بیشتر در تونل هاى جاده چالوس جیغ مـــــى کشیم😵
بیشتر در حمام تاریک دونفره شمع روشن میکنیم😎
زیر دوش آب سرد شادمهر مـــــى خوانیم😋
بیشتر از این فکر ها مـــــى کنیم
بیشتر نقشه هاى اونطورى میکشیم
ما رد داده ایم😂

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۱:۱۰
رادیو عاشقی

ما نسل پرورش دهندگان غلطیم
نسل منطق های بی سرو ته
نسل دلاایل اشتباه و بی پایه
ما هرکس را که دوست بداریم مبرّا از هر اشتباهیست
و هرکس را که نپسندیم ریز و درشت اعمالش اشتباه
ما نسل انتخاب درست نیستیم
نسل انتخاب میان بد و بدتریم
تنها از ترس تنها شدن ...
نسل آنان که آدم های حرّاف را جذاب تر میدانند
نسل ما حرفِ نگاه را نمیفهمد
نسل ما حرفِ دست ها را نمی فهمد
نسل ما حرفِ قدم ها را نمی فهمد
نسل ما حتی حرف لب ها را هم نمیفهمد
نسل ما به تصور دلخواهش نگاه میکند
آنچه دلش بخواهد را میفهمد
نسل دلدادگی های چند روزه ایم
نسل بیخیالی های مفرط
نسل حافظه های ماهی قرمز
نسل جهانگردی در صفحات صفر و یک
نسل بی تفاوتی های دائمی
نسل کلیشه های همیشگی
نسلی بی وفا به انتخاب هایش
ما پایبند نیستیم
نه به تحصیلمان
نه به کارمان
نه به زندگیمان
نه حتی به حرف هایمان
ما به هیچیک از انتخاب هایمان
عشق نمی ورزیم
ما با هیچیک از انتخاب هایمان از ته دل نمیخندیم
ما از ته دل در لحظه زندگی نمیکنیم
من که میدانم
شما هم بدانید
ما دیگر خودمان را دوست نداریم
پی نوشت:بیایید دوست بداریم٬ ما هیچوقت خودمان را تنها نگذاشته ایم


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۵
رادیو عاشقی

رادیو عاشقى
برای کفشی که
همیشه پایت را می زند
فرقی نمی کند
تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه
هر مسیری را با او
همقدم شوی
باز هم
دست آخر
به تاول های پایت می رسی
‪ ‬
آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند
کفشی که همیشه پایت را می زند
آدمی که همیشه آزارت می دهد
هیچ وقت نخواهد فهمید
تو چه دردی را تحمل کردی
تا با او همقدم باشی.
‪ ‬
" فروغ فرخزاد"


۱۰ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۳۱
رادیو عاشقی

به خواب هایم سر نکش
 وقتى در لحظات بیداریم حضور ندارى

۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۳۰
رادیو عاشقی

بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است
درد هاى پوستى کجا؟
درد دوستى کجا؟
این سماجت عجیب
پافشارى شگفت درد هاست
درد هاى آشنا
درد هاى بومى غریب
دردهاى خانگى
دردهاى کهنه لجوج
اولین قلم
حرف حرفِ درد را در دلم نوشته است
دست سرنوشت خونِ درد را با گِلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگریز خویش را  رها کنم؟
درد
رنگ و بوى غنچه دل است
پس چگونه من رنگ و بوى غنچه را زِ برگ هاى تو به توى آن جدا کنم؟
دفتر مرا دست درد مـــــى زند ورق
شعر تازه مرا درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من از چــه حرف مـــــى زنم؟
درد، حرف نیست
نام دیگَر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟


۱۱ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۲
رادیو عاشقی

پس کجایى؟
طاقت نیشخند کوه ها را ندارم،
خیلى وقت است ، آنها به هم رسیده اند...

۸ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۰
رادیو عاشقی

صبح ها با آلزایمر از خواب بیدار میشوم!
اصلاً انگار نه انگار
که دیشب قبل از خواب
چه نفرین هایى که نثارت نمیکردم!
شاید خاصیتِ عشق همین باشد...


۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۲۱
رادیو عاشقی

در عالم کودکى به مادرم قول داده بودم که تا همیشه هیچ کس را 
بیشتر از او دوست نداشته باشم
مادرم مرا بوسید و گفت؛
نمى توانى عزیزم!
گفتم:مـــــى توانم من تو را از پدرم و خواهرم و برادرم بیشتر دوست دارم
مادرم گفت: یکــــــــى مـــــى آید که نمى توانى مرا بیشتر از او دوست داشته باشى
نوجوان که شدم دوستى عزیز داشتم
ولى خوب که فکر مـــــى کردم مادرم را دوست داشتم
معلمى داشتم که شیفته اش بودم ولى نه به اندازه مادرم!
بزرگتر که شدم عاشق شدم اولش خیال کردم که نمى توانم به قول کودکیم عمل کنم
ولى وقتى پیش خودم گفتم؛
کدامیک را بیشتر دوست دارى، باز در ته دلم این مادر بود که انتخاب شد
سالها گذشت
یکــــــــى آمد
یکــــــــى که تمام جان من بود
همان روز مادرم با شادمانى خندید و گفت دیدى نتوانستى!
من هر چــه فکر مـــــى کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر مـــــى خواستم
او با آمدنش سلطان قلب من شده بود
من نمى خواستم و نمى توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم
آخر من خودم مـــادر شده بودم...

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۴۲
رادیو عاشقی