از شیشه قطار رفتنـــت
نگاه کن
به حقیقتى که نیستـــــى
به دروغــى که خوبـــــــم
به فرصتى که نبـــــــــود
به طاقتـى که نـــــــدارم
از شیشه قطار رفتنـــت
نگاه کن
به توهم خیس چشمهایم
به حقیقت خشک زندگـى
به من
به ایستگاه
به ما که عبور را به تماشا نشسته ایم
از شیشه قطار رفتنـــت
نگاه کن
بعد از تو مردن کار سختى نیســــــت
مثل یک مرگ تدریجى زمستانـــــیست
دستى که براى رفتن تکان دادى.....