خدا کند دیوانه نشود...

خدا کند دیوانه نشود

زنى که تمام دیشب

خوابت را دیده است...

و بعد از طلوع آفتاب

هر چــه این پیام هاى لعنتى را بالا پایین مـــــى کند

خبرى از صبح به خیرت نیست

.

.

خدا کند دیوانه نشود..

همان قدر شیرین، همان قدر دل چسب....

"تو"

مثلِ   خوابِ   بعد ظهر یا

مثل  خوابِ   اولِ   صبح میمانى...

اصلا

مثلِ آن روىِ  خنکِ  بالشت...

همانقدر شیرین

همانقدر دلچسب...

واى، من چقدر باتو ام...

بى آنکه دریایم

در من فکر شدى

عشق شدى

جان شدى

من با تو همیشه روزم

مثل خورشیدى نگاهت را به من بده

بتاب

در من نور بریز

واى من چقدر باتو ام

شیر و خط

اصلا بحث چرا؟!

سکه مـــــى اندازیم

خط آمد بمان...

شیر آمد نرو...

خواب...خواب...خواب

 

 

خواب خواب خواب

خواب دیدم مادرم هنوز جووونه

پدرم هنوز، بلند ... بلند، میخنده

خواب دیدم یه نفر  که خیلی دوسش دارم، خیلی خیلی دوسم داره

خواب دیدم خدا میگه نصف رویاهاتو الان بهت میدم، نصف دیگه رو از دم قسط، هر ساعتى که بخوای. اصلا هرچی تو بخوای

خواب دیدم همه همدیگرو دوست دارن، خواب دیدم مادر داره شال میبافه، از الان واسه زمستون. 

خواب خواب خواب

خواب دیدم یه نفر میگفت: جنگ رو از لغت نامه دهخدا در آوردند، فقر رو درآوردند، خیانت رو درآوردن، دشمنی رو .... درآوردند.

کاش خوابا واقعی بودن. 

کاش چین به صورت مادرم نمی اُفتاد، پدر هنوز بلند بلند میخندید.

کاش همیشه خواب میموندم

خواب...خواب ... خواب

هواى ناکجا...

گاهى دلت تنها هواى گریه را دارد

گاهى هواى رفتنى تا نا کجا دارد

گاهى اگر از غُصِه و دلتنگیت هر روز

صد بار در ساعت بمیرى باز جا دارد

مانند تنهایى در این دنیا عذابى نیست

هر لحظه مـــــى گویم عجب صبرى خدا دارد

آشوبم و در انتظار یک نَفَر باران

گُمْگَشته ى قلب مرا این ابر ها دارند

شوق پر کشیدن است در سرم | قبول کن

 

 

🎼💔🎼
حجم: 6.81 مگابایت

 

 

‎شوق پرکشیدن است در سرم قبول کن 

دل‌شکسته ام اگر نمیپرم قبول کن

‎این که دور دور باشم از تو و نبینمت


جا نمی‌شود به حجم باورم، قبول کن

‎گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را


از من، از منی که یک کبوترم قبول کن

‎در اتاق رازهای تو سرک نمی‌کشم


بیش از آنچه خواستی نمی‌پرم، قبول کن

‎قدر یک قفس که خلوتت به هم نمی‌خورد


گاه نامه میبرم میآورم، قبول کن

‎گفته ای که عشق ما جداست، شعرمان جدا


بی تو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن

‎آب …
وقتی آب این قدر گذشته از سرم


من نمی‌توانم از تو بگذرم، قبول کن

 

اى کاش بیایى....

گفته بودم چو بیایى غم دل با تو بگویم

چــه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایى

گر بیایى دهمت جان، ور نیایى کُشدم غم

من که بایست بمیرم چــه بیایى، چــه نیایى

سعدى

دروغ هاى زنانه...

دروغ هاى زنانه

یا از سر عشق است

یا از سر ترس

چرا که هیچ کس به یاد نمى آورد

زنى در طول تاریخ

ادعاى پیامبرى داشته باشد....

تولد پرواز

اى جادویه زیباى رویش عشق

تو ابتداى خوش ماجراى منى

میدانى...

شعر من وسعت لمس تمام تو را ندارد

لکنت گرفته زبان نوشتنم

کاش مـــــى شد

شعرى به اندازه چشمان مهربانت نوشت

با تو

قلب من

اوج صعودش را دید

چگونه و کجایش مهم نیست

عشق ینى تولد یک پرواز 

به آسمان 

من با تو پرواز را تجربه کردم

حس عاشقى را