جهـــــان من | my world
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۵ ق.ظ
والله که شهر بیتو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آنهای هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh441/
عشق...
شوخی خدا بود
با آنانی که دنیا جدی گرفتند!
یک بازی شیرین برای انسان
تا درد تنهایی را
فراموش کند!
بداهه ای ملهم از پست خوبتون.
سپاس از شما دوست خوبم