این خیابونااا.... این جاده هاااا.... این پارک هاااا..... همشون یه خوش گذرونى دو نفره به ما بدهکارن تو که برگردى ، مدام تو خیابونااا میچرخیم آهنگ شاد گوش میدیم مسخره بازى در میاریم، مردم آزارى میکنیم ، حتى شاید بریم پارک بستنى بخوریم)؛ میریم جاده چالوس تو تونل جیغ میزنیم(؛ دم کندوان چایى و آش رشته میخوریم لب دریا میشینیم صداى موج... یه موزیک لایت... یه سیگار!! . جااااااااااان؟؟!! من سیگار میکشم اصلا؟ نه به خدا به جون تو نمیکشم اِاِ عزیزم گیر نده دیگه میگم نمى کشم... اصلا تو چرا موهات اینقد بیرونه، بکش جلو اون بى صاحابو!! میگم سیگار نمیکشم بس کن، ببین میتونى حال خوبمونو خراب کنى حالا اصلا میکشم میخواى چى کار کنى!!! تقصیر خودته خودت سیگاریم کردى.....! اصلا پاشو برگردیم تهران میبینى حتى تو نوشته هامم نمیتونیم با هم جر و بحث نکنیم عاشق همین دیونگى هامون شدم....
هر جا میرم طاقت دیدن این نیمکت ها رو ندارم اخ نپرس ازم چرا؟ یه روزى تو یه عکس خیلى قشنگ یه نمیمکتى بود یه نَفَر نشسته بود روش اونم تنهاى تنها تنها بدون من!!! نیمکت میبینم داغ دلم تازه میشه اصلا چرا من نباید پیشش باشم الان؟ چرا نباید دوتایی بریم پارک یعنى چى ، نمیفهم چرا باید اون تنهاى تنها بشینه رو این نیمکتا بدون من بستنیشو بخوره؟ چرا این دنیا اینطوریه؟ چرا هر چى من میخوام نمیشه؟ کاشکى زودتر زمستون برسه داغ نیمکت هاى مردادم مث من تازه شده انگارى.... آهاى دنیا با توام خیلى نامردى......