❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

رادیو عاشقی
فصلم که شد کوچ میکنم به تو...

آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه هاى خاص» ثبت شده است

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد 
آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست
فاضل_نظری 

۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۵ ، ۲۱:۲۷
رادیو عاشقی

با این همه میدان و خیابان چه بگویم؟
با غربت مهمان­کُش تهران چه بگویم؟
حرفِ دلِ من شعر و سکوت و سخنم، شرم
با این زن پتیاره­ی عریان چه بگویم؟
از این یقه آزادیِ میلاد کراوات
بر اسکلتِ فتحعلی­خان چه بگویم؟
از بُغضِ فراموشیِ «همّت» به «مدرّس»
از «باکری» خسته به «چمران» چه بگویم؟
با دخترکِ فال­فروشِ لبِ مترو
یا بیوه زنِ بچّه به دندان چه بگویم؟
زن با غمِ شش عائله با من چه بگوید؟
من با شکمِ گُشنه به ایمان چه بگویم؟
با او که گُل آورده دم شیشه­ی ماشین
از لذّت این شرشر باران چه بگویم؟
دامانِ رها، موی پریشان، منِ شاعر
با خشمِ دو مامورِ مسلمان چه بگویم؟
تا خرخره شهری به لجن رفته و حالا
ماندم که به یک چاک گریبان چه بگویم!؟
مهدى فرجى


۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۰۲:۳۷
رادیو عاشقی

نه سراغی نه سلامی خبری میخواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافیست
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم
بعد عمری که قفس وا شد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم
سر به راهم تو مرا سر به هوا میخواهی
پس نه راهی نه هوایی نه سری می خواهم
چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دل در دام تو افتاده تری می خواهم
در زمین ریشه گرفتم که سر افراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
مهدى فرجى


۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۶
رادیو عاشقی

چشم وا کردم و دیدم خبر از رویا نیست
هیچ کس این همه اندازه ی من تنها نیست
بی تو این خانه چه سلول بزرگی شده است
که دگر روشنی از پنجره اش پیدا نیست
مرگ؛ آن قسمت دوری که به ما نزدیک است
عشق؛ این فرصت نزدیک که دور از ما نیست
چشم در چشم من انداخته ای می دانی
چهره ای مثل تو در آینه ها زیبا نیست
هیچ دیوانه ای آن قدر که من هستم نیست
چون که اینگونه شبیه تو کسی شیدا نیست
مردم سر به هوا را چه به روشن بینی!؟
ماه را روی زمین دیده ام آن بالا نیست
.مهدى فرجى

۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۲:۵۵
رادیو عاشقی

اولین باران پاییز را به اولین بوسه ات می توان تشبیه کرد.
شیرین، گس و غمگین...
انگار که همین اول کار نگران خشکسالی باشند.
+حال مشوش و خرابم رو فقط این خط خطیا خوب میکنه😔


۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۹
رادیو عاشقی

چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی ‪
‬
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
‪
‬رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
‪
‬از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
‪
‬دست مرا که ساقه سبز نوازش است
‪
‬با برگ های مرده همآغوش می کنی
‪
‬گمراه تر ز روح شرابی و دیده را‪
‬
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی
‪
‬ای ماهی طلائی مرداب خون من‪
‬
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی
‪
‬تو دره بنفش غروبی که روز را‪
‬
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
‪
‬در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت‪
‬
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟
 
"فروغ فرخزاد"
۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۰۹:۵۰
رادیو عاشقی

آرام باش عزیز من ، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم ، چشم‌های مان را می‌بندیم ، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری ، طالع می شود

۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۸
رادیو عاشقی

چرا؟

برای چه اینقدر زنی
که از یاد آن مرد نمی روی
نمی روی زندگیت را بکنی
ظرفهایت را بشویی
ملافه ات را بتکانی از پنجره
و آنقدر بچه بیاوری که مادر شوی
اما نه
من مطمئنم
مادر بزرگ هم که شوی آن مرد
به تو فکر خواهد کرد
به تو روی نیمکتهای پارک بازنشستگی
به تو در باجه های بانک
به تو با آن ترانه ی لعنتى...

۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۲۱:۳۵
رادیو عاشقی

دلم، دریا به دریا، از تماشای تو می‌ گیرد
دلم دریاست اما از تماشای تو می‌ گیرد
 
جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب
جهان رنگِ تماشا از تماشای تو می‌ گیرد
 
نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید
طبیعت سهم خود را از تماشای تو می‌ گیرد
 
مگو سیاره ‌ها بیهوده بر گرد تو می‌گردند
که این تکرار معنا از تماشای تو می‌ گیرد
 
تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی
دل آیینه تنها از تماشای تو می‌ گیرد
فاضل نظرى

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۱۷:۵۴
رادیو عاشقی

تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست؛
اما...
نفسم می گیرد 
در هوایی که نفس های 
تو نیست! 
سهراب سپهری
به بهانه زادروز معلم هنرستان هنرهای زیبا، سهراب سپهری

۷ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۳:۲۵
رادیو عاشقی