شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۸ ب.ظ
آرام باش عزیز من ، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم ، چشمهای مان را میبندیم ، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری ، طالع می شود
۳
۰
۹۵/۰۸/۰۱
پاسخ:
حتما بعد از هر سختى آسایش و آرامش است
نمیدونم باید امروز امید بدم به همه
زندگی مثل پیانو میمونه
هم روزای سفید داره هم سیاه
اما فقط زمانی که باهم باشن
میشه یه موسیقی خوب و دلنشین شنید ...
متشکرم
یا على
فعلا که در حال غروبیم! غروب ...
و چه غروب دلتنگی ...