❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن:):

❤️🎼رادیو عاشقی🎼❤️

رادیو عاشقی
فصلم که شد کوچ میکنم به تو...

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد ؛
در کوچه باد می آید 
این ابتدای ویرانیست.
 
آن روز هم که دست های تو ویران شدند,
باد می آمد...
فروغ فرخزاد


۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۳:۲۳
رادیو عاشقی

زیر باران بنشینیم که باران خوب است
گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است
با تو بى خوابى و بى تابى و دل مشغولى
با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است
روبه رویم بنشین و غزلى تازه بخوان
اندکى بوسه پس از شعر فراوان خوب است
شب خوبیست بگو حال زیارت دارى؟
مستیه جاده ى گیلان به خراسان خوب است
نم نم نیمه شب و نغمه عبدالباسط
زندگى با تو ...کنار تو ...به قرآن خوب است
ناصر حامدى

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۲۱:۳۹
رادیو عاشقی

تمام شب آنجا میان سینه من کسی
ز نومیدی نفس نفس می زد
کسی به پا می خاست
کسی تو را میخواست...
 فروغ فرخزاد

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۵
رادیو عاشقی

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن ... من آداب زیارت را نمی‌دانم !

نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

نگاهم روبروی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم

تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم: 
که من یک شاعر درباری‌ام ؛ مداح سلطانم...
+نمیدونم آقام قبولم کرد یا نه اخه منم آداب زیارت بلد نبودم
وقتى چشمم به گنبد و پنجره فولادش افتاد حس کردم درونم یه اتفاق برزگ افتاد
اره منم  دارم عاشق میشم عاشق دینم و واقعیت هاى مسلمون بودن،عاشق أهل بیت بودن
عاشق امام رضا بودن
+این عکس ها شد قشنگ ترین عکس هایى که به عمرم گرفتم
+هنوز هیچى نشده دلم تنگ شد ،حال و هواى بعد زیارت بــَــد حال و هوایه،حال و هواى دورى و دلتنگى 

۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۵ ، ۰۸:۴۳
رادیو عاشقی

 

دریافت

 


دریافت
مدت زمان: 6 دقیقه 32 ثانیه

 

 

می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. .

۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۲:۴۷
رادیو عاشقی

سلام مولاى مهربانم
کاش مثل برف روى گنبد تو بودم
و آب میشد کل یخ هاى وجودم با شما
گرم میشد سردى این روزگار یخ زده
گنبدى میشد تمام تار و پودم با شما
کار از کبوتر شدن گذشته است
کاش برف بودم روى گنبدت
+یه سال گذش از اون روز دلشکستنم ، از اون روزى که روحم واسه حرمت پرمیکشید
حالا واسه شهادت منو طلبیدى 
نمیدونم چ جورى حال دلمو به زبون بیارم 
خیلى خیلى خوشحالم امام مهربونم
دارم واسه اونجا بودن ثانیه شمارى میکنم

۹ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۵ ، ۰۰:۰۶
رادیو عاشقی

 

 

 


 

 

تازگیا بیشتر آهنگ ترکیه اى گوش میکنم
چون معنی چیزهایی که میگه رو نمیفهمم
ولی دیوونه این حس لطیف و رمانتیک  زن خواننده ام.. 
تازگیا دیگه کلام های روی ترانه ها برام مثل دنیای این روزام  تکراری شده..
اینه که وقتی معنی چیزیو که میخونه رو نمیفهمی میتونی تجسم هر حسی رو داشته باشی.. 
هرکس رو تو هر حالتی که میخوای تجسم کنی و اونجور که دوست داری دلت غنج بره..
تو این بازار داغون ترانه و کلام تکراری یه ترانه ی ترکیه اى مثل چای دبش بعد از ظهر میچسبه 
داغت میکنه و با این اولین برف اول آذر که به شیشه پنجره میخوره یه جوراى خمارت میکنه... 
حالا تو این روزها ولحظه های تنهایی، صدای برف و بارون با یه موزیک ترکیه اى شده محرم دل تنگیا من
تو چی؟؟؟
یه موزیک ترکیه اى که اصلا معنیش رو نمیفهی دوست دارى؟
۹ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۴:۵۵
رادیو عاشقی

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد 
آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست
فاضل_نظری 

۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۵ ، ۲۱:۲۷
رادیو عاشقی

با این همه میدان و خیابان چه بگویم؟
با غربت مهمان­کُش تهران چه بگویم؟
حرفِ دلِ من شعر و سکوت و سخنم، شرم
با این زن پتیاره­ی عریان چه بگویم؟
از این یقه آزادیِ میلاد کراوات
بر اسکلتِ فتحعلی­خان چه بگویم؟
از بُغضِ فراموشیِ «همّت» به «مدرّس»
از «باکری» خسته به «چمران» چه بگویم؟
با دخترکِ فال­فروشِ لبِ مترو
یا بیوه زنِ بچّه به دندان چه بگویم؟
زن با غمِ شش عائله با من چه بگوید؟
من با شکمِ گُشنه به ایمان چه بگویم؟
با او که گُل آورده دم شیشه­ی ماشین
از لذّت این شرشر باران چه بگویم؟
دامانِ رها، موی پریشان، منِ شاعر
با خشمِ دو مامورِ مسلمان چه بگویم؟
تا خرخره شهری به لجن رفته و حالا
ماندم که به یک چاک گریبان چه بگویم!؟
مهدى فرجى


۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۰۲:۳۷
رادیو عاشقی


سلام همدم همیشگى من
سلام... 
مـــــى دانم کسى جز تو زبان دلم را نمى فهمد
با این که تو را بیهوده مـــــى خوانند
اما نگران نباش من دوستت دارم
بیا امروز هم کمى لاى انگشتانم بپیچ
بیا دستان لرزانم فقط با گرفتن تو آرام مـــــى شود
.
اى قلم بنویس...!
جایى در پشت ذهنت به خاطر بسپــــار 
که خدا همه جا هست و نظاره گر ستمکاران
پس دلخور از این بى دل و بى احساس ها نباش
بنویس که تو مرا مـــــى دانى و من تو را...
💔
+اى کاش اى کاش ما آدم ها کمى براى علایق هم دیگه احترام قائل بودیم


۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۹
رادیو عاشقی